داستان قبرهای که هرگز برملا نشد

دسامبر 29, 2014

سال 2010 در ترکیه بودم که به همراه جمال از سر دلتنگی به دیدن دوستانی به شهر وان سفر کردیم. بماند که دوستانمان دیگر رنگ و بوی ایران نمیدادند و من غمگین تر از آنچه انتظار داشتم برگشتم. آنجا بود که با «وحید» آشنا شدیم؛ پسری حدود 32 ساله که از دوستان قاچاق بر آذری زبان بود. جمال آدم زود جوشی نبود اما برعکس من آدم خوش جوشی بودم و خیلی زود با او گرم صحبت شدم؛ وحید برایمان تعریف کرد که در نزدیکی یک پادگان نظامی سپاه در شهر سلماس حدود 50 قبر بی نام و نشان است که در زمان درگیریهای بعد از انتخابات 88، شبانه در آنجا دفن شدند. قرار بر این شد که یکی یا دو قبر را برای ما نبش کنند و از آنها عکس بگیرند تا بتوانیم آنها را خبری کنیم. آن زمان ما هر خبری میزدیم دوستان غیرخودی ما را به دردسر می انداختند. زمان گذشت از طریق دوستی خبر رسید که وحید بازداشت شد و به اینکه قرار بوده نبش قبر کنه اعتراف کرده و وحید راهی ترکیه شده برای ترور ما! مثل اینکه خانواده اش را تهدید کرده بودند که اینکار را باید انجام دهد. ما توجهی نکردیم از این دست تهدیدها را الکی میدانستیم. بعدها وحید در شهر نوشهیر جای که زندگی میکردیم دیده شده بود! زمانی که به کانادا آمدم جمال با من تماس گرفت که پلیس امنیت ترکیه (میت) به خانه ما امدند و دنبال من و جمال میگشتند و جمال را برای سوال و جواب به میت احضار کردند که بعد معلوم شد که داستان ترور ما به دستِ وحید بوده. اما چرا این داستان ناگاه به یادم آمد وقتی دیشب خبر وحید را شنیدم که مادرزنش و برادرزنش را کشته و بعد به خود شلیک کرده است و معمای داستان قبرها بی نام نشان با او خاک شد.

میزان اعتدال است!

نوامبر 28, 2013

در حالی که آقای روحانی از منشور حقوق شهروندی صحبت میکند؛ ۲۴ زن و ۲۱ مرد به دلیل قرار فیس‌بوکی بازداشت میشود؛ ده مرد و یک زن به دار آویخته میشوند و یک هزار و هشتصد زندانی دست به اعتصاب غذا میزنند؛ مرخصی ابوالفضل عابدینی لغو میشود و مادرش از دیدار فرزندش محروم میشود؛ حسین رونقی با جسمی بیمار در زندان میماند؛ مریم شفیع پور را از به جرم ارتباط با خانواده زندانیان در زندان نگاه میدارند؛ هاشم خواستار، معلمی که سال ها به کودکان این مرز و بوم درس ادب و عشق میداد را راهی زندان میکنند؛ وکیلی را به جرم وکالت در تبریز بازداشت میکنند و «البته» میزان اعتدال است!

تولد پشت میله ها …

اکتبر 15, 2013

شاید شبی از همین شبا، توی ایستگاه دعا، منتظر نشسته باشه رو به خدا، اما دعاش گیر کرده توی پیچ و خم ستاره ها، خدا که دست نداره به غیر از دست های ما، که دختری از نسل حوا، شاد و رها، دختری از جنس بلور، اونجا توی طور، توی سلول بی صدا، دختری که خیلی وقته رفته پشت میله ها، حالا بیست و شش ساله شده، پنج سال «تولدش» پشت میله ها، سر میکنه توی سکوت این روزا، تولدش رو جشن میگیرن هم سلولی هاش با میله ها، گاهی هوای زندان برایش سنگین میشود، آرزو میکند یک تنفس را در هوای سرد حیاط خانه، با دورهای دروغ و نزدیک های راست بهم بیامیزد، گاهی فکر دیروز کلافه اش میکند، گاهی، تنها گاهی… بیایید همرنگ شهر نباشیم، بیایید فراموش نکنیم که ننگ است فراموشی…

Shabnam1

فضای باز یا تبلیغات

اکتبر 15, 2013


متن نخست در نشریه شهروند امریکای شمالی چاپ شده است:
آیا می توان رفتار دوگانه حکومت ایران در برخورد با زندانیان عقیدتی-سیاسی را که رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته است؛ مبنایی برای باز شدن فضای جامعه فرض نمود؟ آزادی چند تن از زندانیان سیاسی- عقیدتی که عمدتاً پس از حوادث سال ۸۸ بازداشت شده بودند و از زندانیان زندان اوین بودند و تعدادی از همین آزاد شدگان، ماه ها و روزهای آخر حکم خود را می گذراندند؛ این امید را به وجود آورده است که در آینده ای نزدیک گشایشی در وضعیت زندانیان سیاسی ایجاد خواهد شد. این در حالیست که در مدت زمانی که حکومت ایران چندین تن را آزاد و تبلیغات فراوانی را توسط لابی های خود آغاز کرد؛ کماکان بیش از هزار زندانی عقیدتی-سیاسی در زندان های سراسر ایران محبوس اند، نیروهای امنیتی چندین تن را بازداشت نمودند، تعدادی از زندانیان را که در مرخصی به سر می بردند به زندان فراخوانده شدند و چندین حکم جدید برای شهروندان صادر شده است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که در زمان مورد اشاره بنا به گزارش واحد نشر و آمار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نزدیک به ۵۰ مورد حکم اعدام در سراسر ایران اجرا شده است.

خالی از لطف نیست که مروری گذرا به این قبیل آزادی ها هم داشته باشیم. مهرانگیز کار در مقاله ای آزادی های بدون حکم قضایی را نکوهش کرده و آن را بدون اعتبار خوانده است. وی در مورد آزادی بدون حکم و طی شدن مراحل قضایی، سیامک پورزند را مثال زده است که در هیاهوی مذاکرات با اتحادیه اروپا، آزاد و حتی با چندی از سفیران کشورهای اروپایی دیدار داشت اما پس از چهار ماه دوباره به زندان بازگشت و حتی مورد شکنجه قرار گرفت. وی در مورد وضعیت امنیتی که روح خانواده را آزار می دهد می افزاید: «شرایطی که فرد آزاد شده اساسا حکم و قرار قضائی در اختیار ندارد، آزادی اش آسیب پذیر و سایه سنگین نا امنی، هم چنان روی سر وی سنگینی می کند.»

جنگ رسانه ای در حوزه حقوق بشر شکلی جدید به خود گرفته است. این بار فعالین موافق و همسو با حکومت جمهوری اسلامی در کنار رسانه های حکومتی به حمله و اتهام پراکنی علیه فعالین حقوق بشر دست زده اند. این در حالی است که وضعیت زندانیان بی شماری در وضعیتی نامناسب به سر میبرند. برای مثال «حسین رونقی ملکی» از بیماری کلیوی رنج می برد و نیاز مبرم به رسیدگی پزشکی دارد اما معاون دادستانی با خروج او از زندان و درمان اش موافقت نکرده است. در همین راستا به وضعیت آرش صادقی پیچیده تر از قبل شده است. آرش صادقی در ۲۵ دی ماه سال ۹۰ به علت شکایت از وزارت اطلاعات در خصوص مرگ مادرش در جریان دستگیری وی بازداشت و به انفرادی زندان اوین منتقل شد. اما محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه در تاریخ ۱۸ شهریور ۹۲ از وجود چنین شخصی در زندان اوین اظهار بی اطلاعی کرد است. فرزانه میرزاوند، همسر سیامک قادری هم در صفحه شخصی خود در فیس بوک گفته است که همسرش مدت چهار سال است که هیچ گونه مرخصی نداشته است.

نامه ی نوید خانجانی که چندی پیش در صفحه شخصی فیس بوکش اش منتشر شد، حاوی یک نکته مهم است: زندانیانی مانند کردها، عرب ها، آذری ها، بهائیان و افراد مرتبط با سازمان مجاهدین خلق که از حمایت کمتری در رسانه ها برخوردار هستند وضعیت روحی خوبی ندارند. آن ها خود را فراموش شده می پندارند و در این هیاهوی تبلیغاتی صدای ضعیف آن ها گم شده است.

بعد از انتشار خبر آزادی ۸۰ نفر در آینده نزدیک توسط دادستان کل کشور، ژیلا بنی یعقوب در یک مقاله انتقادی، خبرنگاران و رسانه ها را هدف قرار داده است: «این انتظار می رود که وقتی تیتر می زنند به گفته محسنی اژه ای ۸۰ زندانی سیاسی آزاد می شوند، دست کم مصاحبه را دقیق خوانده باشند.» وی با بیان اینگه در گفته های آقای اژه ای صحبتی از «آزادی» نبوده است و تنها گفته شده است به تعدادی زندانی عفو خورده است و حتی معلوم نیست که آزادی در کار باشد یا نه؛ «ذوق» زدگی رسانه ها و خبرنگاران را نکوهش کرده است.

تمامی مسائل منفرد در کنار نقض سیستماتیک و روزانه حقوق بشر در جمهوری اسلامی را می توان مبنی بر این دانست که در نگاه کلی، هیچ نوع تغییری در رفتار حکومت ایران داده نشده است. مسئله حجاب را می توان از مصادیق بارز فشار بر شهروندان در جامعه خواند؛ روزانه گشت های ارشاد در تمامی نقاط پر رفت آمد شهر دیده می شوند؛ روزانه صدها زن و کودک مورد آزار روحی و روانی قرار می گیرند. اسماعیل احمدی‌مقدم، رئیس پلیس ایران، در شهریور ماه سال جاری دستور داده بود، برخورد با شهروندانی که به گفته وی «پوشش مناسب ندارند» تشدید شود. خبرگزاری ایسنا هم خبر داده بود که حضور گشت‌های ارشاد با چراغ‌های گردان روشن در میادین بزرگ و اطراف مراکز مهم خرید پررنگ شده است.

از سوی دیگر، مجلس شورای اسلامی در زیر پوست شادی های مردمی و تبلیغات تو خالی، طرح ازدواج پدر با فرزند خوانده را به تصویب رسانده است؛ طرحی که بسیاری از فعالین زنان و کودکان آن را «شرعی دانستن تجاوز خانگی» خوانده اند.

وظیفه ی فعالین حقوق بشر در شرایط فعلی چه بسا سخت تر است؛ باید دانست از فشار رسانه ای و حقوق بشری- در عین وارد نشدن به هیچ یک از درگیری ها و گروه بندی ها- در هر سطحی، نباید کاهید. رعایت قانون موجود بر عهده حکومت ایران است که حتی همان نیز اجرا نمی شود؛ اما فعالین حقوق بشر میبایست ضمن استفاده از ظرفیت های موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی که دارای هزاران تضاد با اعلامیه جهانی حقوق بشر است؛ در صدد اصلاح قانون اساسی]قانون مجازات اسلامی هم باشند.

تصورکن که آزادی…

اکتبر 15, 2013

تصور کن مادر را، برادر را، خانه را، تصور کن درختان را، میان موج، طوفان را، تصور کن پاییز برگ ریز را، تصور کن دشت را، هنوز هم هست یادت؟ تصور کن چراغ راهنمایی را، تصور کن پرواز را، تصور کن عشقت را، تصور کن عشقت را، تصور کن میله ها نیستند، تصور کن دیوارها فروریختن، تصور کن زندان بان هم نیست، تصور کن که آزادی، تصور کن که زیر بارانی، تصور کن یک دریا را، تصور کن صدف ها را، اسیر جزر دریا را، تصور میکنم تو را، مثال ماهی، میان تُنگ تنهایی… 

majid

درد دارد

سپتامبر 25, 2013

درد دارد فرزندت را هر دوشنبه از پشت دیواری شیشه ای ببینی، درد دارد صدای خنده هایش را فراموش کرده باشی، درد دارد به جای لبخند های پدرانه، پوزخندهای مصنوعی را تجربه کنی، درد دارد زمانی که پدرت را در مدرسه میخواهند! جوابی نداشته باشی و نتوانی فریاد کنی او را بی گناه در زندان انداختند! داستان کهنه است و دیگر خسته کننده، درد دارد وقتی سنگینی نبودنش بر شانه های همسرش مینشیند! درد دارد وقتی زیر بارانِ نگاه ها به او محتاج میشود، درد دارد کسی که با وجودش جمع شده بود را کسر میکنند، چهار سال بدون یــکــــــ روز مرخصی درد دارد! حتی یک روز زندان هم درد دارد!هیـــــــــــس نگو از درد، سرو صدا نکنید! اعتدال را رعایت کنید!!!

سیامک قادری

سیامک قادری

آرش غمگین و بی صدا

سپتامبر 25, 2013

داستان کوتاه است؛ مادرش نزدیک به دو سال پیش زمانی که یک مشت وحشی(نیروهای امنیتی) به خانه شان حمله کرده بودند، سکته کرد، پدرش او را مقصر میدانست، در زندان کتکش زده اند، آخرین بار که پدربزرگش او را دید به حدی ضعیف و لاغر شده بود که در نگاه اول او را نشناخت، معلوم نیست تبعیدش کرده اند به زندانی در ناکجا آباد یا همچون «ستار» جانش را ستانده اند، بار گناه مرگ مادر را با شان های خسته از اسارت به دوش میکشد. آرش غمگین ترین روزهای زندگی را در یک سال گذشته گذرانده است. آرش تنهاست، تنهایی به وسعت یک دنیا؛ آرش را فراموش نکنید، آرش را فریاد کنید.

آرش صادقی بر مزار مادر

آرش صادقی بر مزار مادر

مرخصی درد بی صدا

سپتامبر 17, 2013

آزادی کوتاهی را در آغوش میگیرد، روزهای نزدیک بازگشت به زندان دلش میگیرد، به او لبخند میزنند، که هست، ولی غم و غصه توی تمام رگ های بدنشان غوغا میکند، شب گلویش میگیرد، کمی فشار بر روی قلبش، یکی از غمگین ترین لحظات زدگی مرور میشود و خوابی عمیق، پشت در آهنی می ایستند، همه میخندند، عکس میگیرن اما غمی بزرگ را حمل میکنند، «بـــاید» غم را پنهان کنند، قدم ها را محکم به طرف در آهنی برمیدارد، میان در محو میشود، سیل اشک ها سد پلک ها را میشکند. او رفته است و تنها قاب عکس روی دیوار و روزهای دوشنبه و انتظار …

مجید دری

مجید دری

آقای روحانی سپاه محبوب دل شماست نه مردم!

سپتامبر 16, 2013

در حالی که اقتصاددانان خروج سپاه را عرصه اقتصادی لازم میدانند آقای روحانی آن ها را «محبوب دلها» میخواند و پیشنهاد پروژه های «ملی» به آنها میدهد.

حسن روحانی در مجمع سالانه فرماندهان سپاه گفته است: «بنده شایعاتی را که راجع به سپاه در حوزه اقتصادی مطرح می شود اصلا قبول ندارم. سپاه رقیب مردم و بخش خصوصی و مثل پیمان‌کارهای معمولی نیست.»

از سویی دیگر علی مطهری گفته است: «بسیار بعید است که جناب آقای روحانی به عنوان رییس‌جمهور ندانند که واقعا امروز سپاه رقیب مردم و بخش خصوصی و مثل پیمان‌کارهای معمولی است و این امر آفات و آسی

ب‌هایی برای خود سپاه و اقتصاد کشور داشته است.»

ورود سپاه پاسداران برای اولین بار در عرصه اقتصادی با دستور آقای هاشمی رفسنجانی صورت گرفت. این رویه تا روی کار آمدن محمود احمدی نژاد سیری آرام و کم صدا داشت.

بعد از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد سپاه نقش عمده ای را در امنیت داخلی و اقتصادی ایفا کرد. احمدی نژاد اگر چه با حمایت علنی و رسمی سپاه در سال 84 بر سر کار آمد، پس از سال 88 که سپاه برای حفظ جایگاه او به روی مردم اسلحه کشید، ناگهان خط خود را از آنها جدا کرد و فرماندهان سپاه را»برادران قاچاقچی»نامید. در اینجا مرور حرف های اقای احمدی نزاد خالی از لطف نیست:.

احمدی نژاد: «این غلط است که هرکس یک جایی را سوراخ کرده و برای خود می برد و می آورد.»

احمدی نژاد تلویحا به چند مورد قاچاق کالا توسط سپاه پاسداران اشاره کرده بود. قاچاق سیگار از اسکله های سپاه پاسداران تنها یک مورد از موارد غیرقانونی و قاچاق این نهاد نظامی است.

به راستی نقش مافیایی سپاه در شرکت صدرا و مخابرات و قرارگاه خاتم انبیاء، صنایع فولاد، کشتی سازی و … قابل انکار است؟

آقای روحانی سپاه محبوب دل های مردم نیست، قاتل بچه های مردم است. آقای روحانی شما شرم را خجالت زده میکنید!

میم مثل مریم

سپتامبر 16, 2013

احساس دخترانه اش را به بازی میگیرند. فریاد میزنند، دست به بدنش میزنند، دخترانه گی هایش را به زمختی آغشته میکنند، با صدای خشن بر صدای ظریفش احاطه پیدا میکنند، هویتش را به آتش میکشند، افکار دخترانه اش را له میکنند، شبها صدای هق هق اش در سلول میپیچد، جایی که خدا هم دیگر نیست و تو چه میفهمی احساس بی پناه بودن را در سلولی پر از ردپای خشونت. دیگر حتی مهربانی که خطرناک ترین سلاح دخترانه است به کارش نمی آید. اما با این حال او همچنان ایستاده است. زنان زندان را از یاد نبریم. آن ها را فریاد کنیم.

مریم شفیع پور

مریم شفیع پور

برگی از تاریخ

سپتامبر 7, 2013

برای غلبه بر بی انضباطی های کارگران، به شکل تصادفی به یک نفر از هر 10 کارگر موجود شلیک کنید … لنین /پایان امپراتوری/ جورج اربان/ ترجمه ی هرمز همایون پور/ صفحه 276

زماني كه آلنده در شيلي به قدرت ميرسد،ما(آمريكا)هر چه را در توان داريم براي محكوم نمودن شيلي و نيز كشاندن مردم شيلي به منتها درجه فقر و محروميت انجام خواهيم داد./نامه هنري كيسينجر به ادوارد كوري( سفير آمريكا در شيلي

هفت سال تمام، علیه ناسیونالیسم ایران و علیه خود من، با انتشار 340 نشریه و رسانه، تبلیغ بسیار وسیعی در سطح جهانی صورت گرفت. و این عظیمترین جنگ تبلیغاتی بود که بعد از جنگ دوم جهانی همه شاهد آن بوده اند. همه مراکز خبری چپ و راست، علیه من و کشورم بسیج شدند. این پیوند جهان سرمایه داری و جهان کمونیست، مسلما از پدیده های جالب عصر ماست. هزینه این همه تبلیغات، این همه روزنامه، این همه کتاب, این همه گزارش از کجا تامین می شود.اما این را بدانند که هدف من، ساختن یک ایران درجه یک است. و در این تلاش، ما نه تنها با کمونیسم داس و چکش، نه تنها با «یونیون جک» (منظور دست نشانده های انگلیس)، و نه تنها با کمونیسم تازه رسیده اسلامی، بلکه با سازمانها و تشکیلات دیگری هم درگیریم که در آینده ثابت خواهد شد….
محمد رضا شاه پهلوی./ مصاحبه کیهان. 31 شهریور 1356

پدر کوه درد است

سپتامبر 3, 2013

پدر مثل کوه درد میماند؛ دست های پینه بسته اش، چهره چروکیده اش، پدر را باید بوسید، پدر تنها موجودی است که انسان میتواند تصور کند فرشته ها هم میتوانند مرد باشند.

این روزها پدر حسین از درد و رنج به خود میپیچد. همسرش روی یک دستش و پسرش روی دست دیگر… درد و رنج را با تمام وجود لمس میکند؛ هیچ کس او را نمیبیند در این هیاهو؛ او است که تنها و با کمری خمیده پله های دادگاها، دادگستری ها در می نوردد؛ ناسزا میشنود، توهین میشنود، همدردی میشنود.
و توچه میدانی ساعت ها پشت دری آهنی بزرگی نشستن را تا خبری حتی کوچک به او بدهند.
پدر را باید بوسید؛ پدر را باید بویید …

hosein pedar